شکستن یک مرد

ساخت وبلاگ
بابا چند روزی هست خواستم بنویسم اما نشده یعنی دستم به نوشتن نرفته خیلی بی روحیه هستم

همیشه می خواستم فقط از خوبی های این دنیا و خانواده کوچک خودمان بگم اما ما هم مثل همه دنیا به جاهایی لنگ می زنیم

الان که دارم می نویسم دلم پر از غصه ست اما کسی نیست گوش بده

خالی و تنها

تنها و دل شکسته

این که بابات پر از ایراد شکی توش نیست

اما خوب گاهی هم حق داره

بابا همیشه هم مثل کوه نیست که بهش تکیه کرد گاهی این کوه از درون آتشفشانی بزرگ روشن می شه

سختی کار و سختی زندگی و فشار اقتصادی و این چیزها بابا را از پا نمی ندازه

بابا را بی توجهی عشق هاش از پا می ندازه

بابا ازت می خوام همیشه تو زندگیت اولویت بندی کن حتی تو دوست داشتن

مامانت اولویت اول زندگیش من نیستم

پدر و مادر هستند

با همه خوبی های که مادرت داره اما این من را گاهی از پا در میاره

من اولویت زندگیش نیستم

گاهی خدا و قرآن و حدیث حتی اشک های من هم نمی تونه به مادرت بفهمم به مرد تو این زندگی داره می شکنه

بابا امشب مثل خیلی شب های دیگر شکست اما حتی کسی صدایی شکستش را نشنید

بابا دوست دارم خیلی زیاد اما گاهی من نباید اولویت زندگیت باشم

اولین کلمات...
ما را در سایت اولین کلمات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matina1397 بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 14:36