علی امد

ساخت وبلاگ

سلام بابا

سلام دختر عزیزم

ببخشید که این همه مدت ننوشتم واست

ولی بدون که هر روز لبریز از عشق تو ویاد تو دارم سر می کنم

خیلی خیلی سر خودم را شلوغ کردم تو کار اما بازم توجیه نمی شه واسه ننوشتن

16 شهرویر ماه ما با یک سوپرایز مواجه شدیم اونم بدنیا امدن برادرت بدون هماهنگی قبلی

جمعه بود مامان زیاد حالش خوب نبود ظهر که خوابید و پاشد درد هاش بیشتر شد به جایی رسید که گفت بچه داره بدنیا میاد و حرکت به سمت بیمارستان و یک ساعت بعد همه علی امد

همه چیز خیلی سزیع و در اوج استرس پیش رفت

علی یک ماه زود بدنیا امد بچه 2 کیلو 100 گرمی کوچیک اما خدا را شکر سالم بماند که این 24 روز چقدر اتفاق افتاد اما خدا را شکر

جمعه اولین شبی بود که من و تو دو تایی بدون مامان سر کردیم

قصه خوردی تو خودت ریختی اما موقع خواب این بغض ترکید و بند نیومد

چقدر تو مهربونی به خاطر که من را ناراحت نکنی تو خودت می ریختی

مگه میشه دختری که هنوز 4 سالش نشده انقدر درک از احساس اطرافیانش داشته باشه

نگران واکنش تو بودیم به برادرت خدا را شکر خیلی دوسش داری

درست یکم حساس شدی مخصوصا برای خواب که به سختس تنها و تو اتاقت می خوابی می خوای پیش ما باشی

البته من بهت حق میدم همه تو یه اتاق تو جدا بخوابی منم بودم حساس می شدم

ببخشید بابا کم می نویسم سعی می کنم زود به زود بیشتر بنویسم الان هم باید برم

دوست دارم

اولین کلمات...
ما را در سایت اولین کلمات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matina1397 بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:58