طلبکار

من موندم من انقدر دوست دارم اما تو چرا با من همچین می کنی

انگار از صبح منتظری تا مامان بره بیرون

یعنی از صبح خودت را نگه داشتی تا مامان بره

من هیچ منتی به سرت ندارم جز این یه مورد

یعنی تا تنها میشیم مامان میگه بیرون میری زیر یه صندلی قائم می شی

بعد چند دقیقه خندان میای سمت من که دیگه کار از کار گذشته

دیگه بو همه جا را برداشته

یعنی فقط. وقتی من هستم شماره 2 پیدا می کنی

ای نامرد